من همان آلاله سرخ به سنگر مانده ام
یادگار سروهای سرخ بی سر مانده ام
یادگار خون مردان مناجات و خطر
حالیا در اوج غربت های باور مانده ام
تا که با فوج ملاک،اوج گیرم تا خدا
سینه سرخان مهاجر! چشم بر در، مانده ام
بس که روییده به گردم، خارها از هر طرف
در میان خیل کرکس ها، کبوتر مانده ام
زخمی حق ناشناسی های مشتی شب پرست
در هجوم بی امان خون و خنجر، مانده ام
باد و خاک و آب و آتش، تا همیشه شاهدند
با چنین زخمی توان فرسا، دلاور، مانده ام
جان به جانان می دهد هر روز «جانبازی» و باز
داغ بر دل، آه بر لب، چشم ها تر، مانده ام
دشمن، آنجا پشت پرچین لانه دارد، غافلان!
می وزد از چارسو ظلمت ، منور مانده ام
مهربانا! در خزان مهر، تنهایم مخواه
ورنه بینی پیش پای خصم، پرپر، مانده ام
آخرین خاکریزم در هجوم صاعقه
از تغافل هایتان ای کبک ها درمانده ام
ای گیاه هرزه! این جا, جای رویش نیست، نیست
من شهید زنده ام اما، دروگر ، مانده ام
پاسدار حرمت خون شهیدانم هنوز
در هجوم بادهای هرزه، سنگر مانده ام
دسته بندی :
شعر برای شهدا
بازدید : 47136